کد مطلب:53831 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:483

احیا و اقامه حق و دفع باطل















اقامه و احیای حق و دفع باطل، از بزرگترین آرمانهای حكومت از دید علی(ع) است و امام(ع) بارها مبنا و دلیل پذیرش حكومت را اقامه حق و ممانعت از باطل و مبارزه با آن اعلام نموده است. عبدالله بن عباس می گوید: «در منطقه «ذی قار» در گذرگاه جنگ بصره، شرفیاب محضر امیر مؤمنان(ع) شدم. دیدم نعلین خود را وصله می زند. در این حال رو به من كرد و گفت: این نعل چقدر ارزش دارد؟ در پاسخ گفتم: قیمتی ندارد. علی(ع) فرمود: به خدا قسم! این نعل كهنه در نظر من ارزشمندتر از حكومت بر شماست، مگر آن كه بتوانم حقی را بر پا دارم یا جلوی باطلی را بگیرم[1] ». بدین ترتیب امام(ع)، اقامه حق و دفع باطل را اساسی ترین وظیفه خویش می شناسد و حكومت را برای تحقق حق به دست گرفته است. در سایه این وظیفه است كه وظایف اصلی دیگر سامان می یابد و زمینه های سیر به سوی اهداف متعالی در دولت حق فراهم می شود و امنیت لازم به دست می آید و دینداری، معنایی حقیقی می یابد. شایان ذكر است «حق» در نهج البلاغه به دو طریق استعمال گشته است؛ یكی: حق در برابر ناحق به معنای «عدل» در برابر «ظلم»؛ دیگری حق به معنای «صحیح» در برابر باطل (ناصحیح). عدم رعایت و ترك این دو جهت توسط مردم، منشأ پیدایش جنگهای دوران حكومت امیرالمؤمنین(ع) شد. امام(ع) پایه حكومت خویش را بر اساس اقامه عدل و بازگرداندن امور اجتماعی به مجاری اسلامی بنا نهاد. ایشان در مورد حق مداری پیامبر(ص) می فرماید: «و كان عوناً بالحق علی صاحبه، و المعلنِ للحقَّ بالحقِّ؛[2] [پیامبر] كمك و یاور حق بود و با حق، صاحب حق را كمك می كرد، اما نه به هر روشی، حتی باطل و ناصحیح، بلكه به وسیله حق، حق را آشكار می ساخت». از دید امام(ع) نظر اكثریت همواره موافق و مقارن با حق و حقیقت نیست، امام پایه حكومت خود را بر پیروی از حق و اقامه آن نهاده بود و خود، محور و مفسر حق بود. از این رو هرگاه اكثر جامعه، از حق پیروی می كردند، پیشرو آنان بود، ولی اگر از حق سر باز می زدند، او همچنان با حق بود و از جدایی اكثریت باطل، بیم نداشت. همچنانكه به عمار می فرماید: «ای عمار! اگر دیدی علی از راهی رفت و همه مردم از راه دیگر، تو با علی برو و سایر مردم را رها كن. یقین بدان علی هرگز تو را به راه هلاكت نمی برد و از شاهراه رستگاری خارج نمی سازد».[3] .









    1. همان، خ33، ص111.
    2. سیدابراهیم علوی، مجموعه مقالات اصول و شیوه های حكومت اسلامی، ص160.
    3. كنز العمال، ج12، حدیث ش 1212، چاپ حیدرآباد.